دلیل عقل بر لزوم پیروی از ظن غالب، این دلیل مبتنی بر یك قاعدۀ عقلی است متشكل از یك صغری و كبری بدین صورت كه ثبوت امری در زمان سابق همراه شك در بقای آن در زمان بعد موجب تقویت ظن به بقای آن میگردد و در هر جا كه چنین ظنی حاصل شد باید بدان عمل كرد.
هرگاه انسان به ثبوت شياي در زمان سابق علم يابد و سپس در زمان لاحق، شك در بقاي آن شيء پيدا كند، عقل به رجحان بقاي ماكان حكم ميكند. از طرفي اگر عقل به امري حكم كند، لازمهاش آن است كه شرع هم به آن حكم كند، پس شرع نيز به رجحان بقاي ماكان حكم ميكند.[1]
البته در اين زمينه دو مبناي معروف وجود دارد؛ مشهور قدما استصحاب را از باب حكم عقل، حجت ميدانستند و بر اين مبنا استصحاب از جملة امارات فقهي است. ولي مشهور از اصولیین متأخر، استصحاب را از باب اخبار، حجت دانسته و آن را اصل عملي ميدانند؛ یعنی دلیل حجیت استصحاب را تنها روایات میدانند نه عقل و بنایی عقلا، لذا استصحاب را از زمرة دلیل عقلی خارج نموده ودر ردیف ادله تعبدی قرار دادهاند، از اینرو مشهور از متاخرین، از غور و بررسی نمودن در ساير مدارك استصحاب صرف نظر نموده تنها به اخبار اكتفا مي كنند.[2]
جماع در لغت، به معنای عزم و اتفاق است، مثلاً گفته میشود: «اجمع فلان علی کذا»؛ یعنی فلان شخص عزم بر آن کار نمود، یا گفته میشود: «اجمع القوم علی کذا»؛ یعنی قوم بر فلان امر اتفاق کرد.
در لسان العرب آمده است: «إِجْماعُ إِحكامُ النيةِ و العَزيمةِ، أَجْمَعْت الرأْي و أَزْمَعْتُه و عزَمْت عليه»[3]؛ اجماع به معنای تحکیم نیت، استواری و عزم آمده است.
اما اصولیین، با توجه به اختلاف آنها در شرایط حجیت اجماع، تعریفهای متعددی از آن ارائه نمودهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1 - اتفاق جماعتی از علما بر یکی از امور دینی که کاشف از رأی معصوم (ع) باشد؛
2 - اتفاق امت محمد (ص) بر یکی از امور دینی؛
3 - اتفاق اهل حل و عقد امت محمد (ص)؛
4 - اجتماع مجتهدان امت محمد (ص) در یک عصر بر یکی از امور دینی؛
5 - اتفاق اهل حرمین (مکه و مدینه)؛
6 - اتفاق اهل مصرین (کوفه و بصره).
با توجه به اختلاف تعبیرهای موجود در تعریف اجماع، میتوان چنین نتیجه گرفت که اجماع به معنای اتفاق جماعتی بر حکم شرعی است، به صورتی که در اثبات آن حکم مؤثر باشد.[4]
این تعریف دربرگیرنده تعریفهای علمای شیعه و سنی است، هر چند آنها در دلیل حجیت اختلاف دارند؛ اهل سنت میگویند: دلیل حجیت این است که امت بر خطا اجتماع نمیکنند؛ «لا تجتمع امتی علی خطاء»، ولی شیعه اجماع امت را به دلیل کشف از حکم معصوم (ع) حجت میداند.
اولین اجماعی که در تاریخ مسلمانان دلیل واقع شد، اجماع ادعا شده بر بیعت ابوبکر برای خلافت بر مسلمانان میباشد که پس از آن اجماع را دلیل همه مسائل فرعی و شرعی قرار داده و برای حجیت آن از کتاب، سنت و عقل بهره گرفتند، که تمام این ادله و پاسخ آنها در کتابهای اصولی آمده است.
اصولیون اهل سنت، اجماع را به عنوان دلیلی مستقل در مقابل کتاب و سنت، معتبر میدانند. البته واژه «اجماع» در کتابهای اصولی و فقهی شیعه نیز به کار رفته و از نظر علمای شیعه فی الجمله (در صورتی که کاشف از قول معصوم باشد) معتبر میباشد.
بنابراین، اجماع معتبر در نزد اهل سنت و شیعه، دارای اشتراک لفظی و تباین معنوی است، زیرا نزد علمای اهل سنت، خود اتفاق موضوعیت دارد، اما نزد علمای شیعه، اتفاق، طریق کشف نظر معصوم (ع) است.
اما مهم در مورد دليليت دليل استصحاب اين است كه آيا استصحاب امارهاي فقهي است يا اصلي عملي؟ به عبارت ديگر آيا استصحاب از جمله اموري است كه شارع آن را به دليل آن كه مفيد ظن است، معتبر دانسته و طريقي براي كشف حكم واقعي قرار داده است و در نتيجه استصحاب مانند خبر واحد دليل اجتهادي است يا اينكه استصحاب از جمله اصول عمليه است و صرفاًيك دستورالعمل عملي است كه به هنگام تحيّر و سرگردانی از طرف شارع براي ما قرار داده شده است تا وظيفه و حكم ظاهري خود را بدانيم و طريقي براي كشف حكم واقعي نيست، بلكه يك دليل فقاهتي است.
برخی از علماء متأخرین از جمله مباني و ادلة فوق الذکر، سه دليل اول را مخدوش و مثبت حجیت استصحاب نمیدانند و معتقداند که تنها وجود روايات مثبت حجيت استصحاب ميباشند.
[1] . محمد رضا مظفر، اصول الفقه، ج 2، ص 253.
[2] . مرتضی انصاری، فرائد الاصول، ج 2، ص 200.
[3] . لسان العرب، ج 8، ص 53.
[4] . رک: عراقی، آقا ضیاء، مقالات الاصول، ص 36 – 37.